محل تبلیغات شما

دفترچه خاطرات



امروز حالم زیاد خوب نبود تو کل روز سردرد و حالت تهوع داشتم صبح آرش میخواست بره سرکار گفتم ماکارانی و سویا بخر بعد برو که من ناهار بپزم قبل اینکه بره من دوباره سرمو بستم و خوابیدم ساعت 1 بیدار شدم دیدم نخریده فهمیدم یادش رفته انقدرم هوس ماکارانی کرده بودم هیچی به دلم نمی نشست درست کنم رفتم کابینت و باز کردم دیدم از اون قبلیه نصفش مونده یه خورده سویا هم مونده بود یه ذره سوپ گذاشتم و همون ماکارانی رو هم درست کردم آرش اومد خونه گفت به به چه بوی خوبی راه
من خوابای دنباله دار زیاد میبینم ممکنه مثلا ادامه ی بعضی خوابامو سال بعدش ببینم مثل فیلما که یکی دوسال بینشون فاصله میفته میخوام تو این پست خوابامو دسته بندی کنم 1_خواب حیاط پشتی و اژدها و جنگ و خمپاره .که انگاری اینوره خونمون جنگ شده و سربازا ریختن تو خونمون و همه رو گرفتن و من چون تو حیاط پشتی بودم پیدام نکردن از اونجا میرم سمت باغ که میبینم یه اژدهای دوسر اونجاست با هزار ترفند از اژدها عبور میکنم و میرم سمت خونه ی خالم اینا اینجا دوتا خواب متفاوت دیدم
فقط بشین با آرش فیلم ببین زهرمارت میکنه فیلمو اولا که اگه فیلمو دیده باشه همون اول سرانجام تمام شخصیت هارو تو یه خط لو میده و تمام تازه اعتراضم که میکنم میگه دیگه هیچی نمیگم بعد چند دقیقه دوباره شروع میکنه ولی ایندفعه برای اینکه فیلم برام جذاب تر بشه اطلاعات غلط میده مثلا زنه تو فیلم تصادف میکنه و میمیره ، میگه این زنه تا آخر زنده میمونه و با مرده ازدواج میکنه درحالی که مرده آخر فیلم با یه نفر دیگه ازدواج میکنه یه مثال بزنم قشنگ متوجه بشید فیلم دورافتاده

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها